فیلم جنجالی ترین قتل جهان چگونه اتفاق افتاد؟


آفتاب نیوز :

کاترین سوزان جنووز که پس از مرگ دلخراشش به کتی جنووز معروف شد، اکنون محل کار خود را که رستورانی در نزدیکی خانه اش بود ترک می کند. او خیلی زود به خانه می رسد، حدود ساعت 3:00 صبح با یک فیات قرمز رنگ.

او در حال پارک کردن ماشینش است و فاصله زیادی با ماشین نداشت که چاقویی را در پشتش احساس کرد. جیغ جیغ.

چندی پیش جوزف فینک که در محله آدولف نام داشت هنوز بیدار بود.

او در آسانسور یکی از آپارتمان ها بود و در لابی ساختمان نشسته بود و منظره خوبی از قتل کیتی داشت. شاید مثل همیشه به فکر یهودیان بود. جامعه ای که از آنها متنفر بود. حدود ساعت 3 صبح بود که صدای جیغ زن را شنید و اولین لحظات قتل کیتی را دید.

درست در همان لحظه رابرت موزر، همسایه دیگر، صدای کیتی را شنید. ناله هایی که در محله به گوش می رسید کمک می خواست و می گفت: من چاقو خورده ام. رابرت به پنجره می رسد و اولین لحظات قتل را می بیند.

او بر سر قاتل فریاد می زند که فرار کند. فریادی که قاتل را می دواند، اما یوسف کاری به اپراتور نمی کند. در همین لحظه یوسف سوار آسانسوری شده بود که او را به خانه می برد.

خیلی زود قاتل فرار کرد. دوباره برگشت اما حدود نیم ساعت بعد. کیتی از فرصت استفاده کرد و بدن خون آلودش را به سمت ورودی ساختمان کشاند. وقتی کارل راس در حالت مستی از پله های جلوی خانه همسایه بالا رفت، هنوز تنها بود.

کیتی فریاد می زند، از دیدن دوباره قاتل وحشت زده است. فریادها به کارل در مورد حمله دوم هشدار می دهند. قاتل دوباره چاقوی خود را بلند می کند و این بار ضربه مهلک را وارد می کند. کارل شاهد این لحظه بود، اما نه تنها دختر همسایه، او با کتی تماس گرفت و از او خواست که به پلیس اطلاع دهد.

تاکنون علاوه بر جوزف، رابرت و کارل، 35 نفر دیگر نیز در میان شاهدان بوده اند. کسانی که فقط صدای جیغ کیتی را شنیدند. یکی از آنها هدی گرانت است.

او که بعداً مانند شاهدان دیگر لقب شاهد بی تفاوت را دریافت می کند، در اظهارات خود می گوید که با پلیس تماس گرفته و فریادهای یک زن را گزارش کرده است. اما پلیس می گوید که این اطلاعات را زودتر دریافت کرده است. آنهایی که صدای کیتی را شنیدند فکر کردند که این یک اختلاف خانگی است. ایده ای که پلیس را به اشتباه انداخت.

زنی که کارل دعوت کرد سوفیا فرار بود. کسی که کیتی را خیلی دوست داشت. البته کتی دختر محبوبی بود. همه او را دوست داشتند. او بسیار شوخ طبع بود و در کالج به عنوان فردی که خود را به عنوان معلم معرفی می کرد شناخته می شد. او عاشق رقص بود و همیشه دیگران را می خنداند.

البته او یک بار در سال 61 توسط پلیس دستگیر شد. وی در زمان دستگیری مشغول جمع آوری پول شرط بندی بود. این عکس معروف او همان عکسی است که در زمان دستگیری او گرفته شده است.

پس از تماس کارل، سوفیا به سرعت با پلیس تماس می گیرد و خبر چاقوکشی را می دهد. پس از آن بود که او به سرعت به کیث که اکنون در حال مرگ است می رسد و او را در آغوش می گیرد. آغوشی که کوتاه بود و کیتی در آن مرد.

در آن زمان پلیس می آید، اما دو هفته بعد رسانه ها ظاهر می شوند.

اولین گزارش از این قتل توسط نیویورک تایمز منتشر شد.

با تیتری جنجالی که می گوید: «37 نفر که قتل را دیدند اما به پلیس زنگ نزدند». این روزنامه بند اول گزارش خود را اینگونه آغاز می کند: «در فاصله 30 دقیقه، 38 شهروند مطیع قانون در منطقه کوئینز شاهد تعقیب و زخمی شدن یک زن توسط یک قاتل در 3 حمله جداگانه در باغ کیو بودند.

شرح این داستان روانشناسان آمریکایی به ماجرای قتل کتی جنوس توجه کردند.

بیشتر آنها دو روانشناس جوان به نام های لتن و دارلی بودند که تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها دریافتند که وقتی فکر می کنیم افراد بیشتری در شرایط اضطراری وجود دارند، مسئولیت اجتماعی در بین مردم گسترش می یابد و کمتر احتمال دارد که کسی مداخله کند یا کمک کند. زیرا همه فکر می کنند که دیگران قطعا کمک خواهند کرد.

بعدها تحقیقات در مورد این قتل ادامه یافت و بسیاری از خبرنگاران جوان در جستجوی حقیقت این ماجرا بودند.

این تحقیقات نشان داد که این رویداد آنطور که نیویورک تایمز توصیف کرده بود نبود و نه تنها کسانی که صدای کیتی را شنیدند با پلیس تماس گرفتند، بلکه رابرت یک بار از قاتل فرار کرد.

کیتی چندان تنها نبود، اما در نیم ساعت آخر عمرش فقط بدن خون آلودش را روی زمین کشیده بود. او تنها چند دقیقه آخر عمرش را در آغوش دوستش سوفیا سپری کرد.

داستانی که نیویورک تایمز به آن اشاره نکرده است.

قتل کتی جنووز و 38 نفر از تماشاگران آنقدر بحث برانگیز بود که هیچ کس به وینستون موزلی توجه نکرد.

پنج روز پس از مرگ کتی، او هنگام سرقت تلویزیون با کمک همسایگان دستگیر شد و به قتل یک دختر در کوئینز اعتراف کرد. دختری که قطعا کتی بود. با وجود اینکه موزلی یک بار از روی بی احتیاطی موفق شد 38 بیننده را بکشد و از مرگ فرار کند، اما با دخالت همسایگانش نتوانست از دزدی تلویزیون در جای دیگری فرار کند.

کاترین سوزان جنووز که پس از مرگ دلخراشش به کتی جنووز معروف شد، اکنون محل کار خود را که رستورانی در نزدیکی خانه اش بود ترک می کند. او خیلی زود به خانه می رسد، حدود ساعت 3:00 صبح با یک فیات قرمز رنگ.

او در حال پارک کردن ماشینش است و فاصله زیادی با ماشین نداشت که چاقویی را در پشتش احساس کرد. جیغ جیغ.

چندی پیش جوزف فینک که در محله آدولف نام داشت هنوز بیدار بود.

او در آسانسور یکی از آپارتمان ها بود و در لابی ساختمان نشسته بود و منظره خوبی از قتل کیتی داشت. شاید مثل همیشه به فکر یهودیان بود.

جامعه ای که از آنها متنفر بود. حدود ساعت 3 صبح بود که صدای جیغ زن را شنید و اولین لحظات قتل کیتی را دید.

درست در همان لحظه رابرت موزر، همسایه دیگر، صدای کیتی را شنید.

ناله هایی که در محله به گوش می رسید کمک می خواست و می گفت: من چاقو خورده ام. رابرت به پنجره می رسد و اولین لحظات قتل را می بیند. او بر سر قاتل فریاد می زند که فرار کند. فریادی که قاتل را می دواند، اما یوسف کاری به اپراتور نمی کند.

در همین لحظه یوسف سوار آسانسوری شده بود که او را به خانه می برد.

خیلی زود قاتل فرار کرد. دوباره برگشت اما حدود نیم ساعت بعد. کیتی از فرصت استفاده کرد و بدن خون آلودش را به سمت ورودی ساختمان کشاند.

وقتی کارل راس در حالت مستی از پله های جلوی خانه همسایه بالا رفت، هنوز تنها بود. کیتی فریاد می زند، از دیدن دوباره قاتل وحشت زده است. فریادها به کارل در مورد حمله دوم هشدار می دهند.

قاتل دوباره چاقوی خود را بلند می کند و این بار ضربه مهلک را وارد می کند. کارل شاهد این لحظه بود، اما نه تنها دختر همسایه، او با کتی تماس گرفت و از او خواست که به پلیس اطلاع دهد.

تاکنون علاوه بر جوزف، رابرت و کارل، 35 نفر دیگر نیز در میان شاهدان بوده اند. کسانی که فقط صدای جیغ کیتی را شنیدند. یکی از آنها هدی گرانت است.

او که بعداً مانند شاهدان دیگر لقب شاهد بی تفاوت را دریافت می کند، در اظهارات خود می گوید که با پلیس تماس گرفته و فریادهای یک زن را گزارش کرده است. اما پلیس می گوید که این اطلاعات را زودتر دریافت کرده است.

آنهایی که صدای کیتی را شنیدند فکر کردند که این یک اختلاف خانگی است. ایده ای که پلیس را به اشتباه انداخت.

زنی که کارل دعوت کرد سوفیا فرار بود. کسی که کیتی را خیلی دوست داشت. البته کتی دختر محبوبی بود. همه او را دوست داشتند. او بسیار شوخ طبع بود و در کالج به عنوان فردی که خود را به عنوان معلم معرفی می کرد شناخته می شد.

او عاشق رقص بود و همیشه دیگران را می خنداند. البته او یک بار در سال 61 توسط پلیس دستگیر شد. وی در زمان دستگیری مشغول جمع آوری پول شرط بندی بود. این عکس معروف او همان عکسی است که در زمان دستگیری او گرفته شده است.

پس از تماس کارل، سوفیا به سرعت با پلیس تماس می گیرد و خبر چاقوکشی را می دهد. پس از آن بود که او به سرعت به کیث که اکنون در حال مرگ است می رسد و او را در آغوش می گیرد. آغوشی که کوتاه بود و کیتی در آن مرد.

در آن زمان پلیس می آید، اما دو هفته بعد رسانه ها ظاهر می شوند.

اولین گزارش از این قتل توسط نیویورک تایمز منتشر شد.

با تیتری جنجالی که می گوید: «37 نفر که قتل را دیدند اما به پلیس زنگ نزدند». این روزنامه بند اول گزارش خود را اینگونه آغاز می کند: «در فاصله 30 دقیقه، 38 شهروند مطیع قانون در منطقه کوئینز شاهد تعقیب و زخمی شدن یک زن توسط یک قاتل در 3 حمله جداگانه در باغ کیو بودند.

شرح این داستان روانشناسان آمریکایی به ماجرای قتل کتی جنوس توجه کردند.

بیشتر آنها دو روانشناس جوان به نام های لتن و دارلی بودند که تحقیقات خود را آغاز کردند. آنها دریافتند که وقتی فکر می کنیم افراد بیشتری در شرایط اضطراری وجود دارند، مسئولیت اجتماعی در بین مردم گسترش می یابد و کمتر احتمال دارد که کسی مداخله کند یا کمک کند.

زیرا همه فکر می کنند که دیگران قطعا کمک خواهند کرد.

بعدها تحقیقات در مورد این قتل ادامه یافت و بسیاری از خبرنگاران جوان در جستجوی حقیقت این ماجرا بودند.

این تحقیقات نشان داد که این رویداد آنطور که نیویورک تایمز توصیف کرده بود نبود و نه تنها کسانی که صدای کیتی را شنیدند با پلیس تماس گرفتند، بلکه رابرت یک بار از قاتل فرار کرد.

کیتی چندان تنها نبود، اما در نیم ساعت آخر عمرش فقط بدن خون آلودش را روی زمین کشیده بود. او تنها چند دقیقه آخر عمرش را در آغوش دوستش سوفیا سپری کرد. داستانی که نیویورک تایمز به آن اشاره نکرده است.

قتل کتی جنووز و 38 نفر از تماشاگران آنقدر بحث برانگیز بود که هیچ کس به وینستون موزلی توجه نکرد.

پنج روز پس از مرگ کتی، او هنگام سرقت تلویزیون با کمک همسایگان دستگیر شد و به قتل یک دختر در کوئینز اعتراف کرد. دختری که قطعا کتی بود.

با وجود اینکه موزلی یک بار از روی بی احتیاطی موفق شد 38 بیننده را بکشد و از مرگ فرار کند، اما با دخالت همسایگانش نتوانست از دزدی تلویزیون در جای دیگری فرار کند.

Howard Gaines

مزاحم عمومی کافه قهوه. موسیقی نینجا. طرفدار فرهنگ پاپ

تماس با ما
محتوای تولید شده در این وب‌سایت توسط هوش مصنوعی از داده‌های اینترنتی به دست آمده و مسئولیتی در قبال اعتبار آن نیست و از استفاده از آن تشویق نمی‌کنیم.